نقش  اسلام  در تكوين  و  پيروزى ‏انقلاب  ايران  

نويسنده: حجة‏الاسلام محمدجواد نوروزى




مقدمه

تحقق انقلاب ايران در سال (1979 م/1357 ش) از تحولات شگرف محسوب مى‏شود. وقوع اين حادثه در سال‏هاى پايانى قرن بيستم، بسيارى از نظريه‏پردازان انقلاب را شگفت‏زده كرد. اكنون على‏رغم گذشت دو دهه، هنوز بسيارى از ابعاد آن براى مردم جهان و حتى مسلمانان اين مرز و بوم ناشناخته است. آثارى را كه درباره اين رخداد مهم نگاشته شده است مى‏توان در يك نگرش كلى به دو دسته تقسيم كرد:
الف - آثار توصيفى - تاريخى: بخش عمده‏اى از آثار مربوط به انقلاب ايران را اين آثار تشكيل مى‏دهد. خاطرات كارگزاران رژيم پيشين و ماموران خارجى از جمله آثار مربوط به اين دسته است. اين آثار ارزش علمى ندارد، ولى دربردارنده برخى مواد خام و اسنادى مى‏باشد كه در تحليل انقلاب مفيد فايده است.
ب آثار علمى - تحليلى: در اين بخش پديده انقلاب از زواياى گوناگون مورد بحث و مطالعه قرار مى‏گيرد. هر نويسنده بر اساس سابقه و پيش‏فرض‏هاى ذهنى خود اين پديده را مورد ارزيابى قرار مى‏دهد.
در يك رويكرد كلى، آثار مكتوب در اين زمينه را مى‏توان در چند رده دسته‏بندى كرد. برخى آثار مربوط به انقلاب به عامل اقتصاد و توسعه، برخى به نقش عوامل روان‏شناختى، برخى به نقش بيگانگان و برخى به نقش فرهنگ و ايدئولوژى در تكوين انقلاب اشاره كرده‏اند.
با توجه به آنچه گفته شد، آنچه در اين مقام حايز اهميت‏بوده و اين نبشتار در صدد پاسخ و تبيين آن است پاسخ به اين سؤال مى‏باشد كه عامل اصلى پيروزى انقلاب در سال‏1357 چيست؟ به عبارت ديگر، آيا در ميان عواملى كه براى تبيين انقلاب اسلامى بيان مى‏شود، اسلام نقش تعيين كننده‏اى داشته است؟
در پاسخ به اين سؤال، با توجه به آثار مكتوب در اين زمينه، فرضيه‏هاى متعددى مى‏توان ذكر كرد. اما فرضيه‏اى كه نگارنده در اين مقال در صدد بررسى و بيان آن مى‏باشد اين است كه «اسلام در شكل‏گيرى و تكوين انقلاب نقش اساسى و تعيين كننده داشته است.» منظور از «اسلام‏» در اين مقاله «مكتب تشيع‏» است كه مذهب رسمى جامعه ايران قلمداد مى‏شود و مشتمل بر جهان‏بينى و نظام فقهى، حقوقى، سياسى و اخلاقى خاص خود مى‏باشد. مقصود از «انقلاب‏» نيز تعريفى است كه استاد شهيد مرتضى مطهرى‏رحمه الله از اين واژه ارائه مى‏دهند. ايشان در تعريف انقلاب آن را «طغيان و عصيان مردم يك ناحيه و يا يك سرزمين عليه نظام حاكم موجود براى ايجاد نظمى مطلوب‏» معرفى مى‏كنند. (1)
با توجه به آنچه گفته شد، به منظور تبيين فرضيه فوق، بحث را در محورهاى ذيل پى مى‏گيريم:

الف - سرشت دين و انقلاب

گفتگو پيرامون موضوع اين نوشتار مبتنى بر يك سلسله فرض‏هاست; از جمله پذيرش اين مطلب كه اسلام با سياست آميخته است و اين دو يكى هستند. مساله ديگر بحث قلمرو دين است. بحث در اين است كه سرشت و ماهيت دين سبت‏به تغييرات اجتماعى و انقلاب چيست‏به ديگر سخن، آيا قلمرو و گستره دين شامل پديده‏هايى چون انقلاب نيز مى‏شود؟ و آيا دين مانع انقلاب است‏يا برانگيزاننده آن؟
ديدگاه‏هاى متعددى پيرامون اين مساله وجود دارد. برخى مذهب را صرفا براى پاسخگويى به نيازهاى روحى و فردى قلمداد مى‏كنند. بر اساس اين پندار، دين يك سلسله تعاليم اخلاقى و پند و اندرز است. در اين رويكرد، دين نظامى از باورها و ايده‏هاى مجزا و فارغ از موقعيت‏هاى اجتماعى و سياسى جامعه است. اين تلقى بيشتر با آيين تحريف شده مسيحيت و تحولات پس از رنسانس، كه منجر به جدايى دين از سياست‏شد، منطبق است. اسلام با اين نگرش به شدت مخالف مى‏باشد.
ديدگاه ديگر نسبت‏به دين نگرش محافظه‏كارانه دارد. تحليل ماركسيستى از دين در اين چارچوب قابل ارزيابى است. بر اساس اين رويكرد، دين تنها در خدمت‏برخى از اقشار جامعه مى‏باشد. يكى ديگر از ديدگاه‏ها نگرش مثبت و خلاق سبت‏به دين است. (2)
بر اساس اين رهيافت، دين كاركردهاى مؤثرى از خود در عرصه اجتماع باقى مى‏گذارد و دربردارنده راهبردهايى به منظور تاثيرگذارى بر همبستگى و يكپارچگى اجتماعى و تنظيم زندگى انسان در عرصه اجتماع است. بر اساس اين ديدگاه، مذهب مى‏تواند ميزان خشونت در جريان انقلاب را افزايش دهد. انقلاب فرانسه با هدف جدايى دين از سياست صورت گرفت. لذا، در تكوين اين انقلاب، آيين مسيحيت نقشى نداشت و رهبران اين انقلاب نه تنها دخالت مذهب را در امور سياسى منع مى‏كردند، بلكه بر اساس فرهنگ منتج از تحولات پس از عصر نوزايى، مذهب را صرفا در قلمرو مسائل شخصى قلمداد كردند. (3)
همچنين در صدد تبيين اين مساله هستيم كه انقلاب اسلامى نقطه مقابل انقلاب فرانسه است. ريشه اين انقلاب از اسلام است و با هدف احياى دين و حاكميت ارزش‏هاى دينى در عرصه اجتماع شكل گرفت.

ب - خطوط كلى اسلام و انقلاب اسلامى

اسلام مبتنى بر يك نظام ارزشى است. در اين نظام ارزشى، ويژگى‏ها و مشخصه‏هاى جامعه سياسى آرمانى عرضه شده است. رهبران دينى بر اساس نظام ارزشى، شيوه‏ها و راهكارهاى عملى دگرگون‏سازى جامعه در جهت دستيابى به جامعه آرمانى را ارائه مى‏دهند. اسلام در كارپردازى روش‏ها و شيوه‏ها، در مقايسه با ساير مكاتب، ملاك‏ها و معيارهاى ويژه‏اى دارد كه با آنچه امروزه در جهان متداول است، متفاوت مى‏باشد. حركت در چارچوب اسلام و حاكميت اخلاق و اينكه اسلام استفاده از هر وسيله در جهت دستيابى به هدف را مجاز نمى‏شمرد، از خطوط كلى حاكم بر اين شيوه‏هاست.
قرآن كريم بسيارى از ابعاد نظام آرمانى اسلام را مشخص كرده است. تاريخ سراسر مبارزه شيعه نيز الهام‏بخش جامعه ايرانى در خلق انقلاب اسلامى بود. ارائه درك صحيح، دقيق و سازنده از تاريخ اسلام و تحول، موجب دگرگونى فكر و انديشه مردم است. به اعتقاد برخى از محققان، محرك اصلى ايجاد انقلاب در ايران روح حاكم بر تفكر و جهان‏بينى اسلامى بود. پيش از ايجاد انقلاب جمعى در عرصه اجتماع، انقلاب فردى در درون رخ مى‏دهد. (4) قرآن كريم مى‏فرمايد: مردم و جامعه تغيير نمى‏كنند، مگر آنكه خود افراد يكايك تغيير و تحول يابند. (5) ازآنجا كه در جهت ايجاد انقلاب در انديشه، بايد در جهان‏بينى و وضعيت روحى جامعه تحول ايجاد شود، از رسالت‏هاى مهم پيامبران و رهبران الهى‏عليهم‏السلام دگرگونى فكر و انديشه است.
نظام اعتقادى اسلام نقش مهمى در موضع‏گيرى انسان در عرصه اجتماع دارد. هر چه اعتقادات و باورهاى جامعه از استحكام منطقى بيشترى برخوردار باشد نقش فعال‏ترى در مواجهه با مشكلات و مصايب ايفا مى‏كند، روح حقيقى توحيد نفى فراعنه و طواغيت را در پى دارد و در رويارويى و مبارزه با شرك و ظلم قدرت مقاومت و پايدارى مى‏دهد. يكى از نويسندگان خارجى معتقد است كه عقايد تشيع به‏گونه‏اى است كه عناصر مبارزاتى و نيروى انقلابى به نحو چشمگيرى در آن وجود دارد و مقاومت عليه‏مقتدرترين‏ظالم‏هاراتوجيه‏مى‏كند. (6)
اعتقاد به حيات اخروى، الهام‏بخش مبارزه در چارچوب آرمان شهادت‏طلبى و رسيدن به فوز عظيم و يا پيروزى و اجراى حدود الهى در جهان است. نبوت و امامت نيز گوياى سيره رفتارى و گفتارى رهبران دينى به عنوان اسوه و راهنماى مردم به شمار مى‏رود. زندگى سراسر مبارزه و جهاد ائمه اطهارعليهم‏السلام در تاريخ پرافتخار تشيع، درس بزرگى براى پيروان آنان در طول تاريخ است. از اين‏رو، تحولات انقلاب در طول تاريخ پس از عصر غيبت ريشه در قيام عاشورا و موضع‏گيرى سياسى - مبارزاتى ائمه‏عليهم‏السلام دارد.
نظام حقوقى اسلام، ضرورت حاكميت الهى در جامعه و ايجاد حكومت، عنصر اجتهاد و نهاد مرجعيت، ابوابى چون جهاد، امر به معروف و نهى از منكر نقش مهمى در اتخاذ روش‏هاى انقلابى در مواجهه با حكام غيردينى دارد. در نظام تربيتى اسلام نيز عناصر مهمى براى مواجهه با طواغيت وجود دارد. استاد شهيد مطهرى‏رحمه الله معتقد است كه نفى روحيه تمكين و سازش و در مقابل، واجد روحيه پرخاشگرى بودن، طرد و انكار از زمينه‏هاى مهم عصيان و مقاومت عليه رژيم‏هاى ضد دينى به شمار مى‏رود. (7) شعارهاى آرمانى اسلام از قبيل آزادى، برابرى، برادرى و عدالت‏خواهى از ملاك‏هاى مهم نظام تربيتى اسلام است كه با اهداف مشخص، افراد جامعه را در گسستن زنجيرهاى اسارت و بردگى يارى مى‏دهد.
در يك نگرش كلى كاركردهاى مهم ايدئولوژيك دين از سويى، به چالش طلبيدن وضع موجود جامعه و از سوى ديگر، ترسيم آينده‏اى مطلوب و آرمانى و ارائه راهكارهايى براى حركت از وضع موجود به وضع مطلوب است.

ج‏اسلام‏زدايى‏رژيم‏گذشته‏وواكنش‏نيروهاى‏مذهبى

در روند شكل‏گيرى انقلاب در ايران، اسلام‏زدايى رژيم گذشته به مثابه يكى از شاخص‏هاى متمايز كننده آن به شمار مى‏رود. بر اساس انديشه شيعى، حكام سياسى، فاقد مشروعيت‏حكمرانى مى‏باشند. با شكل‏گيرى جنبش‏ها و نهضت‏هاى اصلاح و احياى دينى، طى صد سال اخير، اسلام از موانع عمده در مقابله با استعمار و استبداد به شمار مى‏رفته است. در عصر حاكميت پهلوى، اين رژيم، كه با مساعدت استعمارگر انگليس روى كار آمده بود، اسلام‏زدايى و سنت‏ستيزى از اصول ثابت‏سياسى‏اش محسوب مى‏شد. محورهاى عمده اسلام‏زدايى رژيم گذشته را مى‏توان در موضوع‏هاى ذيل برشمرد:
1- ملى‏گرايى
از آنجا كه دين در جامعه عامل همبستگى به شمار مى‏رفت و با اميال رژيم گذشته سازگار نبود، لذا، درصدد برآمد با تاكيد بر ملى‏گرايى (ناسيوناليسم)، آرمان ديگرى را كه در همبستگى ملى، كاركردهايى مشابه دين اسلام ايفا مى‏كند جايگزين آن نمايد. از اين‏رو، فلسفه سياسى آن رژيم بر اساس ملى‏گرايى استوار گردسده بود. ملى‏گرايى داراى دو جنبه داشت: از سويى، اسلام‏زدايى را وجهه همت‏خود قرار مى‏داد و از سوى ديگر، به تبليغ باستان‏گرايى مى‏پرداخت. محورهاى مهم باستان‏گرايى، كه در جهت اسلام‏ستيزى مطرح شده است، بر سياست‏هاى ذيل استوار بود:
الف اسطوره‏سازى ملى: تكيه بر پيشينه تاريخى، راهى در جهت كسب مشروعيت رژيم تلقى مى‏شد و شاه به عنوان مظهر وحدت ملى و حافظ ايران‏زمين معرفى مى‏گرديد. (8)
ب برگزارى جشن‏ها و يادبودهاى واهى: در عصر پهلوى اول، يادبود هزاره فردوسى با هدف تاكيد بر زبان فارسى، مليت ايرانى و آيين زرتشتى و شاهنشاهى در مقابل ديانت اسلام مورد تاكيد قرار گرفت و در عصر پهلوى دوم، جشن‏هاى 2500 ساله با تبليغات فراوان داخلى و خارجى و با هزينه هنگفت در تخت جمشيد برگزار شد كه منجر به واكنش شديد حضرت امام خمينى‏رحمه الله و مجامع و محافل مذهبى در داخل و خارج گرديد. (9)
ج بازنويسى تاريخ باستان: رژيم گذشته در جهت فراموشى و تحقير فرهنگ و تمدن اسلامى، به بازنويسى آثار تاريخ باستان اقدام كرد و كوشيد تاريخ 2500 ساله به‏گونه‏اى نوشته شود كه دوره اسلامى كمرنگ، حقير و عامل عقب‏ماندگى جامعه قلمداد گردد.
د تاكيد بر زبان فارسى و حذف واژه‏هاى عربى: يكى از ابعاد باستان‏گرايى احياى زبان فارسى كهن و حذف واژه‏هاى عربى بود. هدف از اين اقدام، انقطاع فرهنگى جامعه با پيشينه دينى آن بود. اين سياست در بسيارى از كشورهاى اسلامى و از جمله تركيه اعمال شد، اما در ايران با مقاومت انديشمندان دينى و مردم مواجه گرديد و به شكست انجاميد.
2- تخريب عقايد و تضعيف ايمان مردم
القاى شبهه با هدف تضعيف فرهنگ دينى يكى از اقدامات رژيم گذشته بود. رژيم با استخدام نويسندگان، احكام دينى را در قالب مكتوباتى چون رمان و داستان به استهزا مى‏گرفت و با انتشار كتاب‏هايى، كه توسط مستشرقان و غربزدگان نوشته مى‏شد، در القاى بى‏دينى، پوچ‏گرايى و شبهه تلاش داشت. از ديگر اقدامات رژيم، تضعيف انديشمندان دينى و مراجع بود. نگارش مقاله «رشيدى مطلق‏» در حمله به رهبر انقلاب در سال 1351 از جمله اين اقدامات مى‏باشد. نگارش اين مقاله موجب واكنش مردمى و رخداد قيام‏19 دى و شتاب گرفتن انقلاب در ايران گشت.
جايگزينى قوانين عرفى به جاى قوانين اسلامى در محاكم قضايى، از ديگر اقدامات رژيم در جهت اسلام‏زدايى بود كه از سال 1305 آغاز گرديد و تا پيروزى انقلاب تداوم و تعميق يافت. (10) دامن‏زدن به فساد و فحشا از ديگر اقدامات رژيم قبل در اين جهت‏بود كه با هدف بى‏تفاوت‏سازى و انفعال نسل جوان جامعه شكل مى‏گرفت. (11) تقويت اديان ساختگى و تحريك اقليت‏هاى دينى از ديگر مظاهر اسلام‏زدايى آن رژيم به شمار مى‏رفت. گسترش روابط با اسرائيل و حمايت از بهاييان نيز از سياست‏هاى مهم آن رژيم بود كه موجب اعتراض شديد حضرت امام خمينى‏قدس سره قرار گرفت.
3- وابستگى و غربزدگى
در حالى كه در منابع دينى بر نفى سلطه كفار بر مسلمانان تاكيد شده است و در قرآن كريم، مسلمانان از روابطى كه منجر به نفوذ و استيلاى كفار بر جوامع اسلامى باشد برحذر داشته شده‏اند، (12) رژيم پيشين با حمايت دول استعمارى روى كار آمد. از اين‏رو، به آنها وابسته بود و فرهنگ غرب را در ايران رواج مى‏داد. تصويب قانون كاپيتولاسيون در سال‏1343، كه موجب اعتراض گسترده امام خمينى‏رحمه الله و مردم شد، از نمونه‏هاى مهم اين امر به شمار مى‏رود.
د - رهبرى
رهبرى از ديگر شاخص‏هاى اسلام در انقلاب ايران محسوب مى‏شود. رهبرى اين انقلاب در شخصيت امام خمينى‏رحمه الله تبلور يافته بود. رهبرى در حركت انقلابى، نقش هماهنگ‏كننده اصلى نيروهاى درگير را ايفا مى‏كند. در رويكرد نظرى، درباره نقش رهبرى در انقلاب‏ها ديدگاه‏هاى متفاوتى وجود دارد. برخى آن را از جنبه روان‏شناختى مورد ارزيابى قرار مى‏دهند كه متاثر از روانكاوى فرويد است.
ريمون آرون مردم جامعه را از نظر فكرى به سه دسته كلى تقسيم مى‏كند:
  • دسته اول: توليدكنندگان انديشه و نظريه‏پردازان انقلابى;
    دسته دوم: انتشاردهندگان آن و كسانى كه به اشاعه، ترويج و توزيع انديشه‏هاى ديگران مى‏پردازند.
    دسته سوم: مصرف‏كنندگان آن.

    رهبر، نظريه‏پرداز انقلاب است و ويژگى‏هاى شخصيتى او، قدرت‏ونفوذكلامش‏ازعوامل‏مهم‏جلب‏وفادارى‏مردم‏مى‏باشد. (13)
    ضرورت وجود رهبرى در مبانى انديشه سياسى اسلام، امرى انكارناپذير است. حكومت و پيشوا، هر دو، از ضرورياتى‏اند كه صرف‏نظر كردن از آن ممكن نيست. از بين بردن موانع استفاده از شيوه‏هاى مشروع (نه تحميلى و قهرى) و پيشبرد مبارزات در قالب مفاهيم اسلامى براى افراد جامعه قابل درك است. (14)
    از ويژگى‏هاى رهبرى انقلاب ايران آن بود كه مبارزه و انقلابش بر پايه دين و معنويت‏بود و عمل به وظيفه به عنوان يك اصل حاكم اصالت داشت. قدرت رهبرى بر اتكال به خداوند و پذيرش عميق مردمى استوار بود. پايان دادن به افسانه «جدايى دين از سياست‏» از ديگر ويژگى‏هاى رهبرى بود كه مبارزه را به كانون اصلى يعنى شاه معطوف كرد. مخاطبان رهبرى، توده‏هاى مسلمان انقلابى بودند، نه احزاب و گروه‏هاى خاص. امام خمينى‏قدس سره از روزهاى آغازين انقلاب در سال 1342، آمريكا و اسرائيل را اساس بدبختى‏هاى جامعه برشمردند و تا پايان نهضت‏بر آن پافشارى نمودند. در مقايسه با نهضت‏هاى پيش از انقلاب، از جمله مشروطه و ملى شدن نفت، امتياز انقلاب سال‏1357 آن بود كه از موضع فقاهت و مرجعيت‏برخوردار بود.
    رهبر انقلاب و شاگردان فكرى ايشان با ترسيم تصويرى واقعى از دين، نقش مهمى در احياى فكر دينى و انقلاب ايجاد كردند. رهبرى در جهت ايجاد انقلاب، در جهان‏بينى و نظام ارزشى حاكم تاثير مهمى از خود بر جاى گذاشت. بسيارى از مفاهيم دينى، كه مورد سوء استفاده رژيم واقع مى‏شد - وجهه‏اى از دين كه پاسخگوى مشكلات عصر و از امعيت‏برخوردار بود - مورد بازنگرى واقع گرديد و تلقى صحيح و جديدى از آن ارائه شد. از سوى ديگر، از ميان بردن موانع احتمالى، كه ممكن است در پيشبرد حركت انقلابى ايجاد سد كند، از سوى رهبرى كنار زده شد. در اين راستا، تمسك به «تقيه‏» براى كند كردن حركت انقلابى در سال‏هاى آغاز نهضت تحريم گرديد. از ديگر كارهاى ويژه رهبرى دميدن روح اعتماد به نفس و مقابله با خودباختگى در مردم بود.
    با ارتباطى كه رهبرى انقلاب ايران با روحانيت داشت، شبكه وسيعى از نيروهايى كه مروج و بيان‏كننده انديشه و فكر رهبرى در نقاط گوناگون كشورند، شكل گرفت و به مثابه يك حزب سياسى در ايران عمل كرد، در حالى كه ويژگى‏هاى ظاهرى حزب را نداشت. تجربه تاريخى يكصد سال گذشته ايران نيز نشانگر نقش انديشمندان دينى و روحانيت در تحولات اجتماعى است. پيام‏هاى رهبرى در قالب مفاهيم اسلامى نقش مهمى در بسيج مردمى در طول شكل‏گيرى انقلاب داشته است. تحليل محتواى اين پيام‏ها و موجى كه توسط آن در بين مردم ايجاد مى‏شد بيانگر ماهيت و محتواى فكرى اين انقلاب است. مهم‏ترين هدفى كه رهبرى در بسيارى از اعلاميه‏ها بدان پاى مى‏فشرد اعلاى كلمه حق و استحكام مبانى دينى بود كه رژيم گذشته در صدد محو و نابودى آنها مى‏كوشيد. (15)
    با نگاهى به مواضع رهبرى در روند شكل‏گيرى نهضت، مشاهده مى‏كنيم كه نخستين مخالفت‏ها از سوى امام خمينى‏قدس سره، كه در آن قيد اسلام و سوگند به قرآن كريم حذف شده بود، در اعتراض به لايحه «انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى‏» آغاز شد. در جريان همه‏پرسى آن نيز اعتراضات وسيعى از سوى رهبرى آغاز شد كه منجر به اعتراضات وسيع مردم‏درشهرهاى‏گوناگون‏گرديد.
    فاجعه كشتار مدرسه فيضيه در سال 1342 و قيام 15 خرداد، كه منجر به شهادت صدها تن شد، نتيجه واكنش رهبرى در قبال سياست‏هاى ضد اسلامى رژيم بود. شهادت فرزند امام راحل‏رحمه الله در سال‏1356 و اعتراض رهبر انقلاب به شاه در همان سال از نقاط عطف حوادثى به شمار مى‏رود كه در نهايت، منجر به سقوط رژيم شاه در سال‏1357 گرديد.
    ه- نقش مساجد
    نقشى كه مساجد در جريان انقلاب ايفا كردند يكى ديگر از مشخصه‏هاى اسلام در تكوين انقلاب به شمار مى‏رود. مساجد يكى از كانون‏هاى مهم تجمع و تبادل پيام‏هاى انقلاب و تعميق جريان انقلاب محسوب مى‏شدند. در رويكرد نظرى، سازماندهى و تشكل از عناصرى است كه برخى از نظريه‏پردازان انقلاب بر آن تاكيد كرده‏اند. از منظر اينان، بدون يك چارچوب سازمانى براى مبارزه، گروه‏هاى انقلابى در نوعى سرگشتگى و تحير به سر خواهند برد. چارلز تيلى، از جمله نظريه‏پردازان انقلاب، معتقد است كه انقلاب‏ها بر اساس گسيختگى اجتماعى به وجود نيامده‏اند. وى بر نقش سازماندهى در ايجاد انقلاب تاكيد بسيارى دارد. (16)
    سازمان بايد قادر باشد كه ارتباط منظمى ميان انقلابيان با يكديگر، انقلابيان با توده مردم و اين دو با رهبرى ايجاد كند. رسالت ديگر سازمان، اطلاع‏رسانى و ابلاغ پيام‏هايى است كه دسترسى بهنگام به آنها، نقش مهمى در برنامه‏ريزى و هدايت توده مردم دارد. به هر ميزان كه رهبر از كميت و كيفيت نيروهاى انقلابى و وسعت و دامنه اقدامات آنان و از بازتاب رژيم نيز اطلاعات كافى داشته باشد، دقيق‏تر عمل خواهد كرد و ضريب خطاى كمترى خواهد داشت.
    در تكوين انقلاب اسلامى، نهادهايى چون مساجد نقش سازماندهى نيروهاى درگير با رژيم را ايفا مى‏كردند. مساجد، كه يكى از تجليات فرهنگ اسلامى محسوب مى‏شوند، در بقاى اوليه آنها در صدر اسلام نيز، علاوه بر آنكه به مثابه كانونى براى عبادات محسوب مى‏شدند، مركز فعاليت‏هاى اجتماعى نيز به حساب مى‏آمدند. از سوى ديگر، در حملات دشمنان به جهان اسلام نيز مساجد از اولين كانون‏هايى بوده‏اند كه مورد تخريب و هتك حرمت قرار گرفته‏اند. (17) مسجد در طول تاريخ اسلام از همان آغاز، كانون عبادت، آموزش، پايگاه قضايى و داورى منازعات، كانونى براى ارتباط جمعى و تبادل اخبار و پايگاه جهاد و حركت‏هاى انقلابى بوده است.
    با رواج خرافه‏ها و تغيير در مفاهيم دينى و به دنبال افول تمدن اسلامى، كاركردهاى مسجد نيز دچار دگرگونى شد. البته تحولات فرهنگى پس از عصر نوزايى در غرب نيز منجر به دين‏ستيزى در عرصه اجتماع گرديد. مسجد در چند قرن اخير، صرفا كانونى در جهت عبادت تلقى مى‏شده است. نهضت احياگرى حضرت امام خمينى‏رحمه الله، كه موجب احياى مفاهيم، نمادها و تحليل‏هاى اسلامى بود، موجب تحول در كاركرد دين و ايفاى همان نقش‏هاى اوليه‏اى گرديد كه مسجد داشت. امام راحل‏قدس سره در اين زمينه فرمودند: «مسجد در صدر اسلام هميشه مركز جنبش حركت‏هاى اسلامى بوده است. از مسجد تبليغات اسلامى شروع مى‏شده است و از مسجد قواى اسلامى براى سركوبى كفار و وارد كردن آنها در زير بيرق اسلام (حركت مى‏كرده است) و هميشه در صدر اسلام، مسجد مركز حركات و مركز جنبش‏ها بوده است.» (18)
    از ديدگاه رهبرى، مساجد به منزله سنگرند كه بايد از آنجا به دشمن شبيخون زد، (19) محلى براى انقلاب فردى; يعنى مركز تجمعى براى نمازهاى جماعت، كه نمايشى از وحدت و همدلى مؤمنان است، (21) و محلى براى تبادل اخبار جامعه و تعميق بينش سياسى - فرهنگى و مذهبى مردم. امام امت‏رحمه الله در اين زمينه در سال‏1357 در پيامى اعلام مى‏كنند كه گويندگان در مساجد وظيفه دارند مصايب رژيم را در طول پنجاه سال سلطنت پهلوى به اطلاع مردم برسانند و آنها را آگاه كنند. (22)
    امروزه در جهان اسلام مساجد محل تجمع انقلابيان است. از اين‏رو، رژيم‏هاى حاكم بر كشورهايى نظير مصر، الجزاير و ساير كشورها مى‏كوشند مساجد را تحت كنترل خود درآورند و سخنرانان مساجد را از طريق دولت منصوب نمايند. نتيجه آن كه نقشى كه مساجد در شعله‏ور ساختن و گرم نگه‏داشتن انقلاب تا پيروزى آن به عهده داشتند و تعرضى كه رژيم به برخى مساجد داشت، كه منجر به تعطيلى و بستن برخى حسينيه‏ها و مساجد و آتش‏زدن بعضى از آنها گرديد، نشان‏دهنده ماهيت انقلاب و به عبارت ديگر، نقش اسلام در تكوين و شكل‏گيرى انقلاب است. در سال‏هاى پيش از انقلاب، برخى از مساجد به دليل برخوردارى از سخنرانان انقلابى و حضور انقلابيان در آنها، از شهرت ويژه‏اى برخوردار بودند. در شهرها و مراكز استان‏ها مساجد خاصى كانون اصلى و مركز تجمع انقلابيان بود و مساجد كوچك‏تر نقش پايگاه‏هاى نيمه فعال را ايفا مى‏كرد.
    و نمادهاى اسلامى
    نمادهاى اسلامى نشانه همبستگى جامعه محسوب مى‏شوند. تاسوعا، عاشورا و اعياد اسلامى از جمله اين نمادها هستند. رژيم پيشين مى‏خواست روزهايى چون جشن تاجگذارى را به عنوان جايگزين معرفى كند و اين نمادها را، كه ريشه در اسلام و فرهنگ ايران داشت، كمرنگ جلوه دهد و از بين ببرد. نمادهاى اسلامى از ديگر شاخص‏هايى است كه بيانگر نقش اسلام در تكوين انقلاب است. بزرگترين اعتراضات مردمى در طول انقلاب در تاسوعا و عاشوراى حسينى شكل گرفته است. قيام 15 خرداد نيز مصادف با ايام عاشورا بود. در سال‏1357، بيش از دو ميليون نفر در تهران در راهپيمايى اين روز شركت كردند كه موجب شگفتى ناظران خارجى شد. (23)
    برگزارى مراسم يادبود براى شهدا از ديگر نمادهاى دينى است كه موجب تداوم حركت انقلاب شد. اين كار از سال‏1356 شروع گرديد. يك نويسنده خارجى در اين زمينه مى‏نويسد: «برگزارى مراسم چهلم از بهترين نمونه‏هاى استفاده از سنت‏هاى شيعى در جهت اهداف سياسى بود.» (24)
    حضرت امام خمينى‏رحمه الله با توجه به نقشى كه محرم و صفر در تكوين و تداوم انقلاب داشت، بر حفظ سنت‏هاى آن تاكيد فراوانى داشتند و آن را ضامن حفظ و تداوم انقلاب مى‏شمردند. (25) حميد عنايت نيز در اين زمينه مى‏نويسد: «امام خمينى شايد بيش از هر متاله شيعه، كه داراى منزلتى قابل قياس با وى باشد، خاطره كربلا را با احساس جارى از ضرورت سياسى به كار گرفت.» (26)
    به اين ترتيب، مى‏توان نتيجه گرفت كه نقطه آغاز انقلاب، موقعيت‏ها و ايامى بود كه در آن انقلاب شتاب فزاينده‏اى به خود مى‏گرفت. ايام و موقعيت‏هاى مذهبى متعلق به اسلام نظير تاسوعا، عاشورا و اربعين امام حسين‏عليه‏السلام از اين قبيل بود.
    ح - روحيه شهادت‏طلبى و ايثار
    اسلام در مواجهه با ظلم و دفاع از حق و حقيقت، پيروان خود را به جهاد با جان و مال دعوت مى‏كند. پايدارى در جهاد گاه منجر به پيروزى و گاه منجر به مرگ مى‏گردد كه در فرهنگ اسلامى، از آن به «شهادت‏» تعبير مى‏شود. تاريخ اسلام سرشار از قيام شيعيان در جهت‏حاكميت‏خود و دفاع از آن بوده است. در سايه مكتب حيات‏بخش اسلام، مرگ و كشته شدن، كه همواره امرى دردناك تلقى مى‏شد، رهيافتى خوشايند گرديد و شهادت فوزى عظيم تلقى گرديد.
    در طول جريان انقلاب، آثار مهمى درباره «جهاد» و «شهيد» به منصه ظهور رسيد; از جمله آنها مى‏توان از كتاب شهيد مطهرى‏رحمه الله در اين باره ياد كرد، در حالى كه پيش از اين، در اين زمينه كمتر اثرى مى‏توان يافت. اين امر نشانگر تاثير نهضت احياگر امام خمينى‏رحمه الله و ديگر انديشمندان اسلامى است. انقلاب اسلامى ترجمان بسيارى از آيات و روايات، بخصوص در زمينه «شهادت‏» و «جهاد»، است. از سوى ديگر، تحليل محتواى پيام‏هاى رهبرى درباره شهيد و شهادت‏طلبى، خود، انگيزه و محرك تداوم حركت انقلابى است. وصيت‏نامه شهداى انقلاب و دعوت آنان از مردم براى حفظ تداوم انقلاب نيز از عوامل مؤثر در حركت‏زايى و تداوم انقلاب بود. اين وصيت‏نامه‏ها، كه زبان قلب و روح شهداى انقلاب بودند، از اسلام مايه مى‏گرفت; از شهادتين آغاز مى‏شد و مؤمنان را به ثبات عقيده و پيروى از رهبرى در جهت احياى اسلام دعوت مى‏كرد.
    به لحاظ تاريخى، نمونه بارز شهادت‏طلبى را مى‏توان در زندگى و شهادت مظلومانه امام حسين‏عليه‏السلام، پيشواى سوم شيعيان، يافت. بسيارى از حركت‏هاى انقلابى و جنبش‏ها و نهضت‏هاى اسلامى ملهم از قيام عاشوراست. در طول انقلاب، شهادت برخى از انقلابيان موجى از تحرك و قيام ايجاد مى‏كرد. شهادت فرزند امام خمينى‏رحمه الله در سال‏1356 يكى از همين موارد است. يكى از كارگزاران رژيم پيشين نيز در تحليل انقلاب اسلامى به عنصر شهادت‏طلبى اشاره كرده است. وى مى‏نويسد: «توجه به آميخته‏اى كه از مذهب و نيروى جوانان در ايران به وجود آمده سر اصلى سقوط شاه را مكشوف مى‏كند. در اين ميان، اگر كسى به اهميت نقش شهادت‏طلبى در مذهب شيعه نيز آگاهى داشته باشد حتما به خوبى مى‏داند كه در اين مذهب، اگر كسى كشته شود قدرتش از كسى كه او را كشته است‏به مراتب افزون‏تر خواهد بود.» (27)
    روند حوادث سال‏هاى انقلاب نشان مى‏دهد كه رهبرى انقلاب در مواضع متعدد بر شهادت، صبر، استقامت و اعتقاد به اصل «احدى‏الحسنيين‏» تاكيد مى‏كنند. بر اساس اصل انجام تكليف الهى، امام امت‏رحمه الله اعلام كردند كه ما تكليف الهى خود را ادا مى‏كنيم و به احدى‏الحسنيين نايل خواهيم شد.
    ط - شعارهاى انقلاب
    شعارها همواره برخاسته از باورها و آرمان‏هاى والاى جامعه است. در يك جمع‏بندى و تجزيه و تحليل، مى‏توان گفت: شعارهايى كه در طول درگيرى با رژيم ارائه مى‏شد حكايت از ماهيت فكرى انقلاب داشت. انقلابيان با شعار نان، سكس و رفاه به ميدان نيامدند، بلكه دل‏نگرانى و دل‏مشغولى آنان فرهنگ دين اسلام بود. قريب به اتفاق شعارهاى انقلابيان طى سال‏هاى شكل‏گيرى انقلاب برخاسته از اسلام و مهم‏ترين خواسته آنها ايجاد حكومت اسلامى و احياى دين بود.
    يك تحليل آمارى كه از ديوار نوشته‏هاى سال‏1357 تهيه شده است، نشان مى‏دهد كه از مجموع‏1077 مورد، بيش از 90 درصد شعارها در حمله به رژيم پيشين و كارگزاران آن، حمايت از امام، تاييد اسلام، حكومت اسلامى، شهداى اسلام و تلاش در جهت وحدت مردم براى تداوم مبارزه است. از 10 درصد بقيه، 8/5 درصد شعارهاى متفرقه است كه محور خاصى ندارد و با اين وصف، از سويى، در جهت تخريب رژيم است. (28)

    نتيجه‏گيرى

    انقلاب ايران از ديدگاه‏هاى متفاوتى مورد ارزيابى قرار گرفته است. در اين مقاله، درصدد تبيين نقش اسلام و فرهنگ دينى برآمديم. يكى از مسائل مهم در شكل‏گيرى انقلاب ايران آن است كه انقلاب ايران بر اساس اراده ملت مسلمان كه دل‏نگران فرهنگ اسلام بودند، ايجاد شد. به قول يكى از نظريه‏پردازان انقلاب، انقلاب ايران ساخته شد، چنين نبود كه برخى القا مى‏كنند كه انقلاب ايران همچون ساير انقلاب‏ها حركتى بود كه در يك مقطع تاريخى به سراغ جامعه آمد و در اين رهگذر، شعار صدور انقلاب امرى پوچ و بى‏معنى است و اصولا به عنوان يك الگو قابل توصيه به ديگر ملل مسلمان نيست. البته اين سخن ناشى از حاكميت نگرش ساختارگرايى جامعه‏شناختى است كه بر برخى نظريه‏پردازان مسلط است. بر اساس اين نگرش و به قول يكى از آنان، انقلاب‏ها مى‏آيند و مى‏روند. (29) انقلاب اسلامى استثنايى بر اين قاعده است، چنانچه نويسنده مزبور نيز اعتراف مى‏كند كه در ايران، انقلاب به‏گونه‏اى بى‏نظير ساخته شد. اينكه ماهيت اين انقلاب فرهنگى است و اسلام در آن نقش تعيين‏كننده دارد موجب نفى عوامل ديگر نمى‏شود، ولى فرهنگ دينى عاملى اساسى بود و عوامل ديگر ضميمه‏اى، حاشيه‏اى و فرعى. براى تبيين اين نظريه شش شاخص مطرح ساختيم: اسلام‏زدايى، رهبرى، نقش مساجد، نمادهاى دينى، روحيه ايثار و شهادت‏طلبى و شعارهاى انقلاب كه هر يك با توجه به داده‏هاى تاريخى، نشانگر نقش اسلام در ايجاد اين تحول تاريخى است.
    اينك جاى اين شبهه وجود دارد كه اگر اسلام عامل انقلاب است چرا با وجود نورافشانى آن، در طى چهارده قرن گذشته در ايران، انقلابى صورت نپذيرفته است؟ پاسخ اين سؤال را به‏گونه‏هاى مختلفى مى‏توان بيان كرد: از سويى، پس از زوال تمدن اسلامى، شاهد نضج جنبش اصلاح دينى هستيم. در ايران، طى دهه‏هاى سى به بعد، اسلام تجديد حيات يافت. جامعه ايرانى پس از محك زدن حركت‏هاى انقلابى در دهه‏هاى پيش و آشنايى عميق با ملى‏گرايى غربى و اجتماع‏گرايى (سوسياليسم) شرقى به هويت اصلى خود بازگشت. در اين راستا، فرهيختگانى در جامعه ايران ظهور كردند; از جمله مرحوم علامه طباطبائى‏رحمه الله و پس از وى، شاگردان ايشان و حضرت امام خمينى‏رحمه الله كه نقاب از چهره فرهنگ رايج در جامعه برگرفتند. تحليل‏هاى نادرست از مفاهيم دينى طرد شد و بر جنبه‏هايى از اسلام تاكيد گرديد كه تحرك‏آفرين و انقلاب‏زا بود. بنابراين، جامعه پس از پشت‏سر گذاشتن يك دوره تعارض فرهنگى، كه حاصل برخورد با فرهنگ غرب و غربزدگان بود، منتهى به بحران «هويت‏» گرديد. ارائه چهره صحيح اسلام موجب شد كه اين بحران منتهى به بازگشت‏به فرهنگ دينى گردد و اين فرهنگ دينى عصاره اصلى ايجاد حركت در ايران شد.
    نكته ديگرى كه در ايجاد انقلاب نبايد از آن غفلت كرد اين است كه جامعه دينى ايران به دنبال حضور استعمار غرب و استبداد داخلى، طى سده اخير، هرگاه فرصت‏يافته و زمينه را مهيا ديده به صحنه آمده است; جنگ‏هاى ايران و روسيه در عصر قاجاريه تا قضيه گريبايدوف، نهضت تنباكو، نهضت مشروطيت، نهضت جنگل، قيام خيابانى، واقعه مسجد گوهرشاد، نهضت ملى شدن نفت و قيام سال 1342 همه نشانگر نقش دين در حركت‏آفرينى اجتماعى است.
    نكته پايانى اين كه در تكوين هر انقلاب، مجموعه عواملى به طور منظم دخيل‏اند كه فقدان يكى از آنها على‏رغم وجود عوامل ديگر، منتهى به عدم شكل‏گيرى و يا شكست انقلاب مى‏گردد. اين عوامل را در اين مقاله بر مبناى نظرى، چهار عنصر برشمرديم: ايدئولوژى يا دين اسلام، رهبرى، سازماندهى و توده‏هاى مردم. فقدان يكى از اين عوامل، كه در اين نبشتار با خميرمايه اسلام مورد بررسى قرار گرفت، ممكن بود منجر به عدم شكل‏گيرى و يا شكست انقلاب گردد.

    پى‏نوشت‏ها

    1- مرتضى مطهرى، پيرامون انقلاب اسلامى، قم، صدرا، بى‏تا، ص‏29
    2- ر. ك. به: پروس لينكلن، مذهب و انقلاب، ترجمه حميد عضدانلو، «اطلاعات سياسى اقتصادى‏»، ش‏87-88 (دى وبهمن 1374)، ص‏23
    3- ر. ك. به: م. محمدى، انقلاب اسلامى در مقايسه با انقلابهاى روسيه و فرانسه، تهران، سعيد، بى‏تا، ص‏327
    4- ر. ك. به: سيد محمدباقر صدر، سنت‏هاى تاريخى در قرآن/ جلال‏الدين فارسى، فلسفه انقلاب اسلامى، تهران، اميركبير، 1368، ص 350/ محمدتقى مصباح، جامعه و تاريخ، سازمان تبليغات اسلامى، 1372، ص‏242
    5- «ان الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم‏» (رعد: 11)
    6- Theda skocpul, Reihter state and shiؤ Islam in the Iranianrevolution, theory and society, vol. 11, 1982, pp. 265
    7- مرتضى مطهرى، همان، ص 55
    8) حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، تهران، اطلاعات، 1368، ص‏57 و ص‏72
    9- سيد حميد روحانى، بررسى و تحليلى از نهضت امام خمينى، تهران، راه امام، 1365، ص 18
    10- ر. ك. به: محمدحسن رجبى، زندگى سياسى امام خمينى، تهران، قبله، 1374، ج 4، ص‏36
    11- براى آگاهى بيشتر ر. ك. به: فخر روحانى، اهرمها، سقوط شاه و پيروزى انقلاب اسلامى، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1370، ص‏137
    12- در اين زمينه آيات بسيارى در قرآن كريم وجود دارد; از جمله، آيه نفى سبيل (لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا)
    13- شجاع احمدوند، فرايند بسيج‏سياسى در انقلاب اسلامى، «انقلاب اسلامى و ريشه‏هاى آن‏» (مجموعه مقالات)، تهران ، نهاد نمايندگى ولى فقيه، 1374، ص‏72
    14- استاد محمدتقى مصباح، 1370
    15- سيد حميد روحانى، همان، ج 1، ص‏417
    16- شجاع احمدوند، همان، ص 75
    17- عباس سعيد رضوانى، بينش اسلامى و پديده‏هاى جغرافيايى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1368، ص 35
    18- حضرت امام خمينى (ره)، صحيفه نور، ج 18، ص‏276
    19- پيشين، ج 1 ، ص 148 ، ص 190 و ج 15 ، ص 158
    20- پيشين، ج 12 ، ص‏217
    21- پيشين، ج 12، ص‏149 و ج‏9، ص‏136
    22- پيشين، ج 2، ص 84
    23- كلر بريد و پير بلانشر، ايران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوى، تهران، سحاب، 1358، ص 41
    24- نيكى. ار. كدى. ريشه‏هاى انقلاب ايران، ترجمه عبدالرحيم گواهى، تهران، قلم،1369، ص‏243
    25- حضرت امام خمينى(ره)، پيشين، ج 15، ص 204
    26- حميد عنايت، انديشه سياسى در اسلام معاصر، تهران، خوارزمى، 1361، ص 245
    27- فريدون هويدا، اسرار سقوط شاه، ترجمه مهران، تهران، اطلاعات، 1371، ج 1، ص 110
    28- مهدى محسنيان‏راد، بررسى ديوارنوشته‏هاى دوران انقلاب، «فصلنامه رسانه‏»، ش 4 (زمستان‏1369)، ص 24
    29- Theda skocpul, Ibid. P. 265
    <\p> فصلنامه معرفت شماره 21
    /الف